۲۴ آذر
من خبیث نیستما!!!ولی امروز وقتی اولین جوش بلوغ رو روی صورت دخترعمه ی 13سالم دیدم یه چیزی انگار ته دلم اروم گرفت.
من خبیث نیستما!!!ولی امروز وقتی اولین جوش بلوغ رو روی صورت دخترعمه ی 13سالم دیدم یه چیزی انگار ته دلم اروم گرفت.
ولی شاید از خوبی های نوجوونی و اینکه هنرستانی که توش درس میخونی درست چسبیده باشه به دبیرستانی که بهترین دوستت توش درس میخونه به همین رفتن و چیپس ماست و ریحون و لواشک خریدن و خوردن و اینکه تو اتوبوس سعی کنی به حرف های چنتا پسری که درست روی صندلی جلو نشستن باشه.
امروز که مریم و پریچهر رو دیدم فهمیدم باید بیشتر از قبل وجوج رو بچسبم.
خب من هیچ وقت مثل پریچهر واسه وجوج دوغ و گوشفیل نخریدم یا مثل مریم ساعت ها باهاش توی نمایشگاه کتاب قدم نزدم ....
یعنی قدم زدم...اونم تو خود نمایشگاه بین المللی کتاب تهران....اما خب من تا تونستم به جونش نق زدم...فرق من و مریم اینه...