۵ بهمن ۹۶
امروز،یه حس عجیبی تو خودم پیدا کردم....
حسی که فکر می کنم خیلی دوستش دارم....
من تا قبل از این ترجیح میدادم یه گوشه بشینم و به دنیا و اطرافیانم لبخند بزنم اما از امروز و از این لحظه حس می کنم خیلی دلم میخاد تف بندازم تو چایی بقیه،تو مهمونی یه اسپری بد بو بزنم،دمپایی دستشویی رو خیس کنم و به دورترین جای ممکن پرتابش کنم،تو امتحان تقلب اشتباهی به بقیه بدم،از درخت بالا برم....
امروز از اینکه همه با اومدن اسمم یاد یه دختر آروم و مظلوم بیفتن خسته شدم...